وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نذار !
یادته یه روزی بهم گفتی:
هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون
که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده
گفتم: اگه بارون نیومد چی؟؟؟
گفتی: اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره
گفتم: یه خواهش دارم؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نذار
گفتی: باشه….
حالا امروز من دارم گریه می کنم اما آسمون نمی باره
و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی!!!